شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =علی اکبر لطیفیان | قالب =غزل | وزن =فاعلاتن مفاعلن فعلن | موضوع =حضرت زهرا(س) | مناسبت =فاطمیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۹...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید
  | مطلع=شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = علی اکبر لطیفیان
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =علی اکبر لطیفیان
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  |قالب = غزل
  | وزن =فاعلاتن مفاعلن فعلن
  |وزن = فاعلاتن مفاعلن فعلن
  | موضوع =حضرت زهرا(س)
  |موضوع = حضرت زهرا(س)
  | مناسبت =فاطمیه
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۹بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید''' مطلع شعری از [[علی اکبر لطیفیان]] در گونه مصیبت درباره حضرت زهرا(س) است. این شعر در قالب غزل در نه بیت با وزن فاعلاتن مفاعلن فعلن سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید|و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید}}
{{ب|شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید|و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید}}
خط ۲۹: خط ۲۶:
{{ب|چه با دو دست رئوفانه ات چه با یک دست|بباف پیرهنت را حسین منتظر است}}
{{ب|چه با دو دست رئوفانه ات چه با یک دست|بباف پیرهنت را حسین منتظر است}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت زهرا(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۴۴

شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید از
علی اکبر لطیفیان



در قالب غزل

با وزن فاعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت زهرا(س)
شبیه شمع چکیدن به تو نمی آیدو مرگ را طلبیدن به تو نمی آید
خودت بگو که مگر چند سال داری توجوانِ شهر، خمیدن به تو نمی آید
هزار بار نگفتم نیا به دنبالممیان کوچه دویدن به تو نمی آید
فقط بلند مشو چون که زود می افتیبدون بال پریدن به تو نمی آید
تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنیچنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید
چه خوب بود فقط گوشواره می افتادچه کرده اند شنیدن به تو نمی آید
تکان نخور قفس سینه ات تکان نخوردنفس بلند کشیدن به تو نمی آید
بمان که دخترمان را خودت عروس کنیبه آرزو نرسیدن به تو نمی آید
چه با دو دست رئوفانه ات چه با یک دستبباف پیرهنت را حسین منتظر است