ای قاری مقیم سیه چال ای غریب
ای قاری مقیم سیه چال ای غریب | وی همصدای قاری گودال ای غریب | |
قرآن بخوان که صوت رسایت حسینی است | ای قاری شکسته پر و بال ای غریب | |
زندان سرد و تیره که جای امام نیست | ای جسم تو چو جدّ تو پامال ای غریب | |
ای تازیانه خوردن تو مثل عمّهات | افتادهای به طعمۀ دجال ای غریب | |
با آن زبان روزه و لبهای تشنه لب | افطار کردهای به چه منوال ای غریب | |
از بس که سینهات نفسی پاره پاره داشت | دیگر رمق نداشت به دنبال ای غریب | |
معصومهات اگر پی جسم تو میدوید | خصمش نبرد معجر و خلخال ای غریب | |
روی عبای خاکی تو جای پای کیست | ای سرو قامتت شده چون دال ای غریب |