ماند یک دختر نیک اختر روشن گهر از بعد پیمبر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
* '''[[صامت بروجردی]]''': | * '''[[صامت بروجردی]]''': | ||
ماند یک دختر نیک اختر روشن گهر از بعد | ماند یک دختر نیک اختر روشن گهر از بعد [[پیمبر]]؛ | ||
به جهان زار ز درد و غم عظمای پدر؛ | به جهان زار ز درد و غم عظمای پدر؛ | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
وبه پهلوش رسید از لگد و ضرب در زحمت و آسیب؛ | وبه پهلوش رسید از لگد و ضرب در زحمت و آسیب؛ | ||
که شد محسن ششماهه او سقط؛ | که شد [[محسن ششماهه]] او سقط؛ | ||
و به پیش نظر شوهرش آن شاه (که می بود | و به پیش نظر شوهرش آن شاه (که می بود [[یدالله]]) ز سیلی شده نیلی رخ آن بی کس مظلومه معصومه صدیقه محزونه افسرده غمدیده؛ | ||
و تا بود مکانش به جهان روز و شبان گریه کنان اشک فشان بود ز هجران پدر؛ | و تا بود مکانش به جهان روز و شبان گریه کنان اشک فشان بود ز هجران پدر؛ | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
زار چو مرغی که ز گلشن به قفس گشته گرفتار؛ | زار چو مرغی که ز گلشن به قفس گشته گرفتار؛ | ||
کشیدی ز درون آه شرر بارو شد از گوشه بیت الحزنش ناله چو یعقوب سوی گنبد | کشیدی ز درون آه شرر بارو شد از گوشه [[بیت الاحزان|بیت الحزنش]] ناله چو یعقوب سوی گنبد دوّار؛ | ||
چو شب در نظرش روز جهان تار شد از کثرت فریاد و فغانش؛ | چو شب در نظرش روز جهان تار شد از کثرت فریاد و فغانش؛ | ||
جگر اهل مدینه همگی خون و زن و مرد به تنگ آمده از ناله آن مرغ شب آهنگ؛ | جگر اهل [[مدینه]] همگی خون و زن و مرد به تنگ آمده از ناله آن مرغ شب آهنگ؛ | ||
و نمی کرد اثر بر دل آنان که نمودند زوی غصب | و نمی کرد اثر بر دل آنان که نمودند زوی غصب [[فدک]]؛ | ||
دست وی از زحمت دستاس به دنیای دنی بود به خون غرقه و مجروح ز بعد از پدر خود؛ | دست وی از زحمت دستاس به دنیای دنی بود به خون غرقه و مجروح ز بعد از پدر خود؛ | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
و همی ریختی از دوری روی شه لولاک به همراه حسین و حسن خویش به سر خاک؛ | و همی ریختی از دوری روی شه لولاک به همراه حسین و حسن خویش به سر خاک؛ | ||
و زدی شعله ز آه جگر سوخته در خرمن افلاک؛ و کسی در به رُخ وی ز | و زدی شعله ز آه جگر سوخته در خرمن افلاک؛ و کسی در به رُخ وی ز تسلّی نگشود؛ | ||
و نظری سوی جنابش به محبت ننمود؛ | و نظری سوی جنابش به محبت ننمود؛ | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
به زخم دل احباب تمامی نیک غصه بپاشید؛ | به زخم دل احباب تمامی نیک غصه بپاشید؛ | ||
و وصیت به علی کرد که شب دفن کند پیکر او را؛ | و وصیت به [[علی]] کرد که شب دفن کند پیکر او را؛ | ||
که نیایند پی دفن و نمازش؛ | که نیایند پی دفن و نمازش؛ | ||
برو ای چرخ جفاپیشه که اُف بر تو و تا چند پسندی به رسول عرب و [[عترت]] و اولاد وی از سنگدلی این همه جور و جفا را... | |||
برو ای چرخ جفاپیشه که | |||
<ref>https://ganjoor.net/search?s=%D8%B9%D9%84%DB%8C&es=1&author=74</ref> | <ref>https://ganjoor.net/search?s=%D8%B9%D9%84%DB%8C&es=1&author=74</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۴ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۸
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شعر | ماند یک دختر نیک اختر و روشن گهر ازبعد پیمبر |
نام شاعر | صامت بروجردی |
قالب | بحر طویل |
موضوع | حضرت فاطمه زهرا(س) |
مناسبت | مدح |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | بند هشتم |
منبع | https://ganjoor.net/samet/eftetah/sh1 |
ماند یک دختر نیک اختر روشن گهر از بعد پیمبر؛
به جهان زار ز درد و غم عظمای پدر؛
در الم ماتم و او را بصر از خون جگر آمده؛
گلگون کفن ختم رسل بود تر از غسل؛
که آتش به در خانه اش افروخته گشت؛
و دلش از محنت این جرأت و این ظلم و جفاسوخته گردید؛
وبه پهلوش رسید از لگد و ضرب در زحمت و آسیب؛
که شد محسن ششماهه او سقط؛
و به پیش نظر شوهرش آن شاه (که می بود یدالله) ز سیلی شده نیلی رخ آن بی کس مظلومه معصومه صدیقه محزونه افسرده غمدیده؛
و تا بود مکانش به جهان روز و شبان گریه کنان اشک فشان بود ز هجران پدر؛
زار چو مرغی که ز گلشن به قفس گشته گرفتار؛
کشیدی ز درون آه شرر بارو شد از گوشه بیت الحزنش ناله چو یعقوب سوی گنبد دوّار؛
چو شب در نظرش روز جهان تار شد از کثرت فریاد و فغانش؛
جگر اهل مدینه همگی خون و زن و مرد به تنگ آمده از ناله آن مرغ شب آهنگ؛
و نمی کرد اثر بر دل آنان که نمودند زوی غصب فدک؛
دست وی از زحمت دستاس به دنیای دنی بود به خون غرقه و مجروح ز بعد از پدر خود؛
دو مه و نیم در این وادی غمناک دلی داشت ز غم چاک؛
و همی ریختی از دوری روی شه لولاک به همراه حسین و حسن خویش به سر خاک؛
و زدی شعله ز آه جگر سوخته در خرمن افلاک؛ و کسی در به رُخ وی ز تسلّی نگشود؛
و نظری سوی جنابش به محبت ننمود؛
و به هوای رخ زیبای پدر عاقبت الامر از این غمکده زندان به سوی خلد خرامیده؛
به زخم دل احباب تمامی نیک غصه بپاشید؛
و وصیت به علی کرد که شب دفن کند پیکر او را؛
که نیایند پی دفن و نمازش؛
برو ای چرخ جفاپیشه که اُف بر تو و تا چند پسندی به رسول عرب و عترت و اولاد وی از سنگدلی این همه جور و جفا را...