کسی محبت خود یا که برملا نکند
کسی محبت خود یا که برملا نکند | و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند | |
تمام شهر ز احوال من خبر دارند | قرار نیست دلی بشکند صدا نکند | |
به زنده ماندن شمع و عروج پروانه | که آشنای کسی ترک آشنا نکند | |
فراق بعد تو با هیچ عاشقی دیگر | چنانکه با دل من کرده است تا نکند | |
به روی شانۀ هر کس جنازهای بردند، | نشد که خواهر تو یاد بوریا نکند | |
قسم به دست امامت که خواهرت آن شب | محال بود برای تو جان فدا نکند | |
به زیر تابش خورشید بستری دارم | چگونه یار به محبوب اقتدا نکند | |
به پشتگرمی پیراهن تو میمیرم | کسی ز سینهام این هدیه را جدا نکند |