شعله زد در خرمن جان آه آتش زای من: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ جعبه اطلاعات شعر | عنوان = شعله زد در خرمن جان آه آتش زای من | عرض = | تصویر = | عرض تصویر = | زیرنویس = | نام شعر =شعله زد در خرمن جان آه آتش زای من | نام‌های دیگر = | شاعر = محمد عابد تبریزی | قالب = غزل | سبک = | موضوع...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:


== معرفی ==
== معرفی ==
شاعر این شعر [[محمد عابد تبریزی]] از شعرای معاصر [[متخلص]] به عابد است.  
این شعر توسط [[محمد عابد تبریزی]] متخلص به عابد از شعرای معاصر است.  
=== گونه ===
 
این [[غزل]] شعر [[مرثیه]] در گونه زبانحال امام علی (ع) بعد از شهادت [[حضرت زهرا (س)]] در چهارده بیت سروده است. این شعر مناسب ایام شهادت حضرت زهرا (س) فاطمیه است.
این [[غزل]]<nowiki/>‌شعر [[مرثیه]] در گونه زبانحال با موضوع امام علی (ع) بعد از شهادت [[حضرت زهرا (س)]] در چهارده بیت سروده است.  


== شعر ==
== شعر ==

نسخهٔ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۴۵

شعله زد در خرمن جان آه آتش زای من
اطلاعات شعر
نام شعرشعله زد در خرمن جان آه آتش زای من
قالبغزل
موضوعحضرت زهرا (س) و امام علی (ع)
مناسبتفاطمیه
زمان سرایشمعاصر
زبانفارسی
تعداد ابیات۱۴


شعله زد در خرمن جان آه آتش زای من را محمد عابد تبریزی از شاعران آیینی معاصر که مناسب ایام فاطمیه است سروده است.

معرفی

این شعر توسط محمد عابد تبریزی متخلص به عابد از شعرای معاصر است.

این غزل‌شعر مرثیه در گونه زبانحال با موضوع امام علی (ع) بعد از شهادت حضرت زهرا (س) در چهارده بیت سروده است.

شعر

شعله زد در خرمن جان آه آتش زای منکو زلال فیض لعلت؟ جان من! زهرای من
هاله ی غم چتر گردان جمالت گشته استکو خدائی جلوه ات؟ ای ماه مهر آرای من
نشکفد گر بر تکلّم غنچه ی خاموش توهر سخن افسرده گردد بر لب گویای من
نرگست گوئی بود مست شکر خواب سحرای نگاهت مایه ی نوشینی رویای من
بوی هجران می تراود از گل پژمرده اتوایِ من!‌ از تلخی ایّام هجران، وای من
نوبهارا جلوه ات چون شد، مگر باد خزانبرد بر یغما صفای این گل رعنای من
از نیایش شعله در جان ملائک می زدیذکر و تسبیحت چه شد ای همدم نجوای من
چشم بیدار تو را چون خفته بینم نیمروز؟ای چراغ افروز بزم طاعت شبهای من
بشکند دستی که شد ویرانگر بنیان صبرکرد چون فیروزه، رنگ لولو لالای من
ریخت اشکم، ریخت تا گردون به جامت زهر غمسوخت جانت، سوخت تا کاشانه و ماوای من
از تو باشد رونق گنجینه ی تنزیل و وحیای به اکلیل کرامت گوهر والای من
حال امروز تو خون اندر دل من می کندگر نگردد حال، وای از تلخی فردای من
قامت صبرم شکست از بار محنت زای دردتا نشان سنگ کین شد گوهر یکتای من
شکرُ لِلَّه جز به درگاه نبی و آل اوپیش کس عابد نشد خم قدّ استغنای من

پانویس

منابع