کربلا شد خزان گلستانش: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =کربلا شد خزان گلستانش | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =ترکی شیرازی | قالب =مثنوی | وزن =فعلاتن مفاعلن فعلن | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت =مرثیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۱۶بیت | منبع...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
{{ب|آه از آن دم که اوفتاد به خاک|بدن چاک چاک عریانش}} | {{ب|آه از آن دم که اوفتاد به خاک|بدن چاک چاک عریانش}} | ||
{{ب|زخم برتن ز اختر افزون داشت|بسکه کردند تیربارانش}} | {{ب|زخم برتن ز اختر افزون داشت|بسکه کردند تیربارانش}} | ||
{{شمر ببرید از قفا سراو|در میان دو نهر، عطشانش}} | {{ب|شمر ببرید از قفا سراو|در میان دو نهر، عطشانش}} | ||
{{ب|برد خولی سرش به خانهٔ خویش|کرد اندر تنور، پنهانش}} | {{ب|برد خولی سرش به خانهٔ خویش|کرد اندر تنور، پنهانش}} | ||
{{ب|سر او در تنور و، در صحرا|جسم مجروح بهتر از جانش}} | {{ب|سر او در تنور و، در صحرا|جسم مجروح بهتر از جانش}} |
نسخهٔ ۱۵ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۴
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شاعر | ترکی شیرازی |
قالب | مثنوی |
وزن | فعلاتن مفاعلن فعلن |
موضوع | امام حسین(ع) |
مناسبت | مرثیه |
زمان سرایش | معاصر |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۱۶بیت |
کربلا شد خزان گلستانش مطلع شعری از ترکی شیرازی در گونه مرثیه درباره امام حسین(ع) است. این شعر در قالب مثنوی در شانزده بیت با وزن فعلاتن مفاعلن فعلن سروده شده است.
متن شعر
کربلا شد خزان گلستانش | که شکفت ارغوان ز دامانش | |
فلک از دست تو مرا در دل | هست دردی که نیست درمانش | |
در دلم درد بی دوایی هست | که نه پیداست حد و پایانش | |
بر زبانم نمی شود جاری | غیر ذکر حسین و یارانش | |
یادم آمد که روز عاشورا | گرمی آفتاب سوزانش | |
مرغ اگر پر زدی درآن صحرا | می نمود آفتاب، بریانش | |
سرور دین، ز صدر زین افتاد | خاک بگرفت سر به دامانش | |
آه از آن دم که اوفتاد به خاک | بدن چاک چاک عریانش | |
زخم برتن ز اختر افزون داشت | بسکه کردند تیربارانش | |
شمر ببرید از قفا سراو | در میان دو نهر، عطشانش | |
برد خولی سرش به خانهٔ خویش | کرد اندر تنور، پنهانش | |
سر او در تنور و، در صحرا | جسم مجروح بهتر از جانش | |
زین مصیبت فغان به بزم یزید | پیش چشم زنان و طفلانش | |
سر سلطان دین، به طشت و یزید | چوب می زد به لعل مرجانش | |
بوسه گاه رسول را آزرد | آن ستمگر ز چوب خزرانش | |
روز وشب « ترکی » از برای حسین | خون دل می چکد ز مژگانش |