زینب رسید بر سر جسم شهید عشق: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =زینب رسید بر سر جسم شهید عشق | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر = عاصم زنجانی | قالب = غزل | وزن = | موضوع = امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیات = ۱۲بیت | منبع = }} '''زینب رسید بر سر ج...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
{{ب|جسمی پدید گشته پُر از زخم تیر و سنگ|هر زخم وی ز عالم جانش، بَرید عشق}}
{{ب|جسمی پدید گشته پُر از زخم تیر و سنگ|هر زخم وی ز عالم جانش، بَرید عشق}}
{{ب|گفت: ای خدا! برادرم این است یا که من|در اشتباهم از غم و درد شدید عشق؟}}
{{ب|گفت: ای خدا! برادرم این است یا که من|در اشتباهم از غم و درد شدید عشق؟}}
{{بنی‌نی؛ در اشتباه نی‌ام، جز برادرم|کس نیست در جهان، شه فرد و وحید عشق}}
{{ب|نی‌نی؛ در اشتباه نی‌ام، جز برادرم|کس نیست در جهان، شه فرد و وحید عشق}}
{{ب|برداشت آن‌ گه، آن تن صد پاره‌پاره را|بر روی دست‌، چون گل صد برگ عید عشق}}
{{ب|برداشت آن‌ گه، آن تن صد پاره‌پاره را|بر روی دست‌، چون گل صد برگ عید عشق}}
{{ب|گردانْد رخ به سوی سماوات و عرضه کرد|درد دلش به حضرت ربّ المجید عشق}}
{{ب|گردانْد رخ به سوی سماوات و عرضه کرد|درد دلش به حضرت ربّ المجید عشق}}
خط ۳۸: خط ۳۸:
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]
[[رده:شعرهای کهن]]
[[رده:شعر در قالب غزل]]

نسخهٔ ‏۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۷

زینب رسید بر سر جسم شهید عشق
اطلاعات شعر
نام شاعرعاصم زنجانی
قالبغزل
موضوعامام حسین(ع)
زبانفارسی
تعداد ابیات۱۲بیت


زینب رسید بر سر جسم شهید عشق را عاصم زنجانی درباره امام حسین(ع) در دوازده سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه است.

متن شعر

زینب رسید بر سر جسم شهید عشقگویا رسید پیش خدای مجید عشق
اِستاد با کمال ادب در حضور حقبشنید از گلوی بریده، نوید عشق
جسمی بدید بی‌سر و بی‌دست و بی‌لباسدر خاک و خون فتاده ز تیغ حدید عشق
جسمی پدید گشته پُر از زخم تیر و سنگهر زخم وی ز عالم جانش، بَرید عشق
گفت: ای خدا! برادرم این است یا که مندر اشتباهم از غم و درد شدید عشق؟
نی‌نی؛ در اشتباه نی‌ام، جز برادرمکس نیست در جهان، شه فرد و وحید عشق
برداشت آن‌ گه، آن تن صد پاره‌پاره رابر روی دست‌، چون گل صد برگ عید عشق
گردانْد رخ به سوی سماوات و عرضه کرددرد دلش به حضرت ربّ المجید عشق
گفت: ای‌ خدای ما خَلَق ای حیّ لا یَمُوتاین مظهر تو هست که گشته فقید عشق
آن خسروی که عشق تو آمد به دیدنشاینک به ‌خون نشسته، کند بازدید عشق
قربان راه عشق تو گردیده تشنه‌لببا صد هزار درد و غم بی‌عدید عشق
فرما ز ما قبول، تو از راه لطف، اینقربانی‌ای که بود، وجودش عمید عشق

پانویس

منابع