خورشید بود و جانب مغرب روانه شد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان = [[خورشید بود و جانب مغرب روانه شد]]
  | مطلع=خورشید بود و جانب مغرب روانه شد
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = سیدرضا جعفری
  | نام شعر =خورشید بود و جانب مغرب روانه شد
  | مصحح =  
  | نام شاعر = [[سیدرضا جعفری]]
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = [[غزل]]
  |قالب = غزل
  | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | موضوع = [[علی اکبر (ع)]]
  |موضوع = علی اکبر(ع)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش =  
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۷ بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =   
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''خورشید بود و جانب مغرب روانه شد''' غزل '''[[شعر آیینی]]''' اثر '''[[سیدرضا جعفری]]''' است.
==معرفی==
{{همچنین ببینید|سید رضا جعفری}}
«'''خورشید بود و جانب مغرب روانه شد'''» از سروده های جعفری در قالب '''[[غزل]]''' است. این شعر در '''هفت [[بیت]]''' و در [[وزن]] '''مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن''' که درباره '''[[حضرت علی اکبر (ع)]]''' است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|خورشید بود و جانب مغرب روانه شد|چون قطره بود و غرق شد و بی‌کرانه شد}}
{{ب|خورشید بود و جانب مغرب روانه شد|چون قطره بود و غرق شد و بی‌کرانه شد}}
خط ۳۱: خط ۲۵:
{{ب|او یک قصیده بود که در ذهن روزگار|مضمون ناب یک غزل عاشقانه شد}}
{{ب|او یک قصیده بود که در ذهن روزگار|مضمون ناب یک غزل عاشقانه شد}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
سواد آینه
==منابع==
[[رده:شاعران ایران]]
[[رده:شاعران معاصر]]
[[رده:شاعران آیینی]]
[[رده:شعر آیینی]]
[[رده:شعر فارسی]]
[[رده:اشعار غزل]]
[[رده:اشعار درباره حضرت علی اکبر(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۰۱

خورشید بود و جانب مغرب روانه شد از
سیدرضا جعفری



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: علی اکبر(ع)


خورشید بود و جانب مغرب روانه شدچون قطره بود و غرق شد و بی‌کرانه شد
آیینه بود و خُرد شد و تکّه تکّه شدتسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد
یک شیشه عطر بود و هزاران دریچه یافتیک شاخه یاس بود و سراسر جوانه شد
آب فرات لایق نوشیدنش نبودبا جرعه‌ای نگاه، از این‌جا روانه شد
عمری به انتظار همین لحظه مانده بودرفع عطش رسید و برایش بهانه شد
آن گیسویی که باد صبا، صبح شانه کردبا دست‌های گرم پدر، ظهر شانه شد
او یک قصیده بود که در ذهن روزگارمضمون ناب یک غزل عاشقانه شد