عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان = [[عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت]]
  | مطلع=عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت
| تصویر =
  | نام شعر=عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت
| توضیح تصویر =
  | شاعر = عباس شاه زیدی
  | نام شعر =عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت
| مصحح =
  | نام شاعر = [[عباس شاه زیدی]]
| بخشی از دیوان =
  | قالب = [[غزل]]
| بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  |قالب =غزل
  | موضوع = [[حضرت عباس (ع)]]
  |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  | مناسبت =
  |موضوع =حضرت عباس (ع)
  | زمان سرایش =  
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
  | بعدی =  
  | تعداد ابیات =۷ بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع = به کسی دل باخته‌ام
  | سال میلادی =
  | سال قمری =
| یادداشت =
}}
}}
'''عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت''' شعر آیینی از [[عباس شاه زیدی]]، شاعر آیینی معاصر است. این شعر در هفت بیت غزل مدح و مرثیه درباره حضرت عباس(ع) سروده است. وزن این شعر آیینی مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت|شراره‌های دلت بود اینچنین می‌ریخت}}
{{ب|عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت|شراره‌های دلت بود اینچنین می‌ریخت}}
خط ۲۷: خط ۲۵:
{{ب|نمک به زخم دل من مزن مگو که عمود|چگونه بال و پرت را روی زمین می‌ریخت}}
{{ب|نمک به زخم دل من مزن مگو که عمود|چگونه بال و پرت را روی زمین می‌ریخت}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
به کسی دل باخته‌ام
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت عباس(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۴

عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت از
عباس شاه زیدی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت عباس (ع)
عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریختشراره‌های دلت بود اینچنین می‌ریخت
تو ایستاده چو ماهی مقابل خورشیدو از نگاه تو یک آسمان یقین می‌ریخت
سلام یوسف امّ‌البنین خبر داریکه نام تو به دلم عشق آتشین می‌ریخت؟
مگر نه اینکه ملائک به سجده افتادندهمین‌که طرح تو را هستی‌آفرین می‌ریخت
لبت که آیۀ ایّاک نَعبدُ می‌خواندز بازوان تو ایّاک نستعین می‌ریخت
نوشته‌اند که از داغ دست‌های تو خون،به جای گریه برادر بر آستین می‌ریخت
نمک به زخم دل من مزن مگو که عمودچگونه بال و پرت را روی زمین می‌ریخت