گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی « فیض کاشانی: گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم گفت آن که سوخت او را کی ناله یا فغان است گفتم فراق تا کی گفتا ک...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{سرصفحه
| مطلع=گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
| نام شعر=
| شاعر = فیض کاشانی
| مصحح =
| بخشی از دیوان =
| بخشی از مجموعه اشعار =
| قالب = غزل
| وزن = مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
| موضوع = امام مهدی(ع)
| قبلی =
| بعدی =
| سال خورشیدی =
| سال میلادی =
| سال قمری =
| یادداشت =
}}
{{شعر}}


 
{{ب|گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است|گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است}}
فیض کاشانی:
{{ب|گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت|گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است}}
 
{{ب|گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی|گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است}}
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
{{ب|گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم|گفت آن که سوخت او را کی ناله یا فغان است}}
 
{{ب|گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستی|گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است}}
گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است
{{ب|گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما|گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است}}
 
{{ب|گفتم ز فیض بپذیر این نیم جان که دارد|گفتا نگاه دارش غمخانهٔ تو جان است}} <ref>https://ganjoor.net/feyz/divanz/ghazalz/sh96
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی
 
گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است
 
گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم
 
گفت آن که سوخت او را کی ناله یا فغان است
 
گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستی
 
گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است
 
گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما
 
گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است
 
گفتم ز فیض بپذیر این نیم جان که دارد
 
گفتا نگاه دارش غمخانهٔ تو جان است <ref>https://ganjoor.net/feyz/divanz/ghazalz/sh96
</ref>
</ref>
{{پایان شعر}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۸

گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است از
فیض کاشانی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

موضوع: امام مهدی(ع)
[۱]
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان استگفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویتگفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانیگفتا که در ره ما غم نیز شادمان است
گفتم که سوخت جانم از آتش نهانمگفت آن که سوخت او را کی ناله یا فغان است
گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستیگفتم نفس همین است گفتا سخن همان است
گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ماگفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است
گفتم ز فیض بپذیر این نیم جان که داردگفتا نگاه دارش غمخانهٔ تو جان است