گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان = [[گفت: ای گروه هرکه ندارد هوای ما]]
  | مطلع=گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما
| تصویر =
  | نام شعر =گفت: ای گروه هرکه ندارد هوای ما
| توضیح تصویر =
  | شاعر = نیر تبریزی
  | نام شعر =گفت: ای گروه! هرکه ندارد هوای ما
| مصحح =
  | نام شاعر = [[نیر تبریزی]]
| بخشی از دیوان =
  | قالب = [[غزل]]
| بخشی از مجموعه اشعار =
  | قالب = ترکیب بند (بند سوم)
  | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | موضوع = [[امام حسین (ع)]]
  | موضوع = امام حسین (ع)
  | مناسبت = [[شب عاشورا]]
  | قبلی =
  | زمان سرایش =  
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۷ بیت
  | سال میلادی =
  | منبع = محتشم‌نامه
  | سال قمری =
| یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''گفت: ای گروه هرکه ندارد هوای ما''' از سروده های [[نیر تبریزی]] امام حسین(ع)، در قالب غزل که درهفت بیت است. وزن این شعر مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن و در گونه مرثیه است. این شعر برای مناسبت شب عاشورا سروده شده است.
{{ب|گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما|سر گیرد و برون رود از کربلای ما}}
 
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|گفت: ای گروه هرکه ندارد هوای ما|سر گیرد و برون رود از کربلای ما}}
{{ب|تا دست و رو نشُست به خون، می‌نیافت کس|راه طواف بر حرم کبریای ما}}
{{ب|تا دست و رو نشُست به خون، می‌نیافت کس|راه طواف بر حرم کبریای ما}}
{{ب|این عرصه نیست جلوه‌گه روبه و گراز|شیرافکن است بادیهٔ ابتلای ما}}
{{ب|این عرصه نیست جلوه‌گه روبه و گراز|شیرافکن است بادیهٔ ابتلای ما}}
خط ۲۷: خط ۲۶:
{{ب|یزدان ذوالجلال به خلوت‌سرای قدس|آراسته‌ست بزم ضیافت برای ما}}
{{ب|یزدان ذوالجلال به خلوت‌سرای قدس|آراسته‌ست بزم ضیافت برای ما}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
محتشم‌نامه
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۲۵

گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما گفت: ای گروه هرکه ندارد هوای ما از
نیر تبریزی



در قالب ترکیب بند (بند سوم)

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: امام حسین (ع)
گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ماسر گیرد و برون رود از کربلای ما
تا دست و رو نشُست به خون، می‌نیافت کسراه طواف بر حرم کبریای ما
این عرصه نیست جلوه‌گه روبه و گرازشیرافکن است بادیهٔ ابتلای ما
همراز بزم ما نبوَد طالبان جاهبیگانه باید از دو جهان آشنای ما
برگردد آنکه با هَوَس کشور آمدهسر ناورد به افسر شاهی، گدای ما
ما را هوای سلطنت مُلک دیگر استکاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما
یزدان ذوالجلال به خلوت‌سرای قدسآراسته‌ست بزم ضیافت برای ما