تا صورت پيوند جهان بود علی بود: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =تا صورت پيوند جهان بود علي بود | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر =علی بود | نام شاعر =مولوی | قالب =غزل | وزن = | موضوع =امیرالمومنین(ع) | مناسبت = مدح | زمان سرایش = کهن | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۹بیت | منبع = }} {{همچنین...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =تا صورت پيوند جهان بود علي بود
| مطلع=
  | تصویر =  
  | نام شعر=تا صورت پيوند جهان بود علي بود
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = مولوی
  | نام شعر =علی بود
  | مصحح =  
| نام شاعر =مولوی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  |قالب =غزل
  | وزن =  
  |وزن = مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
  | موضوع =امیرالمومنین(ع)
  |موضوع = امیرالمومنین(ع)
  | مناسبت = مدح
  | قبلی =
  | زمان سرایش = کهن
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۹بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


{{همچنین ببینید|مولوی}}
'''تا صورت پيوند جهان بود علي بود''' را [[مولوی]] درباره [[امیرالمومنین(ع)]] سروده است.
==معرفی==
«تا صورت پيوند جهان بود علي بود» اثر شعری از مولوی است. این غزل شعر در گونه مدح در نه بیت سروده شده است.
مولوی شعر «تا صورت پيوند جهان بود علي بود» را در مدح امام علی(ع) سروده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|تا صورت پيوند جهان بود علي بود|تا نقش زمين بود و زمان بود علي بود}}
{{ب|تا صورت پيوند جهان بود علي بود|تا نقش زمين بود و زمان بود علي بود}}
{{ب|شاهي که ولي بود و وصي بود علي بود|سلطان سخا و کرم و جود علي بو}}
{{ب|آن قلعه گشایى که در از قلعه خیبر|برکند به یک حمله و بگشود، على بود}}
{{ب|آن شير دلاور که ز بهر طمع نفس|در خوان جهان پنجه نيالود علي بود}}
{{ب|آن گرد سر افراز، که اندر ره اسلام|تا کار نشد راست، نیاسود، على بود}}
{{ب|آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن|کردش صفت عصمت و بستود علي بود}}
{{ب|آن شیر دلاور، که براى طمع نفس|برخوان جهان پنجه نیالود، على بود}}
{{ب|آن عارف سجّاد که خاک درش از قدر|از کنگره عرش برافزود علي بود}}
{{ب|این کفر نباشد، سخن کفر نه این است|تا هست على باشد و، تا بود، على بود}}
{{ب|آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام|تا کار نشد راست نياسود علي بود}}
{{ب|شاهى که ولى بود و وصى بود، على بود|سلطان سخا و کرم و جود، على بود}}
{{ب|آن قلعه گشايي که در قلعه خيبر|بر کَند به يک حمله و بگشود علي بود}}
{{ب|هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس|هم صالح پیغمبر و داود، على بود}}
{{ب|چندان که در آفاق نظر کردم و ديدم|از روي يقين در همه موجود علي بود}}
{{ب|هم موسى و هم عیسى و هم خضر و هو ایوب|هم یوسف و هم یونس و هم هود،على بود}}
{{ب|اين کفر نباشد سخن کفر نه اين است|تا هست علي باشد و تا بود علي بود}}
{{ب|مسجود ملایک که شد آدم، ز على شد|آدم چو یکى قبله و مسجود، على بود}}
{{ب|آن عارف سجاد، که خاک درش از قدر|بر کنگره عرش بیفزود، على بود}}
{{ب|هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن|هم عابد و هم معبد و معبود، على بود}}
{{ب|«ان لحملک لحمى» بشنو تا که بدانى|آن یار که او نفس نبى بود، على بود}}
{{ب|موسى و عصا و ید بیضا و نبوت|در مصر به فرعون که بنمود، على بود}}
{{ب|چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم|از روى یقین در همه موجود، على بود}}
{{ب|خاتم که در انگشت سلیمان نبى بود|آن نور خدایى که بر او بود، على بود}}
{{ب|آن شاه سرفراز، که اندر شب معراج|با احمد مختار یکى بود، على بود}}
{{ب|آن کاشف قرآن‏ که‏ خدا در همه قرآن|کردش صفت عصمت و بستود، على بود}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۸

تا صورت پيوند جهان بود علي بود از
مولوی



در قالب غزل

با وزن مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

موضوع: امیرالمومنین(ع)


تا صورت پيوند جهان بود علي بودتا نقش زمين بود و زمان بود علي بود
آن قلعه گشایى که در از قلعه خیبربرکند به یک حمله و بگشود، على بود
آن گرد سر افراز، که اندر ره اسلامتا کار نشد راست، نیاسود، على بود
آن شیر دلاور، که براى طمع نفسبرخوان جهان پنجه نیالود، على بود
این کفر نباشد، سخن کفر نه این استتا هست على باشد و، تا بود، على بود
شاهى که ولى بود و وصى بود، على بودسلطان سخا و کرم و جود، على بود
هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاسهم صالح پیغمبر و داود، على بود
هم موسى و هم عیسى و هم خضر و هو ایوبهم یوسف و هم یونس و هم هود،على بود
مسجود ملایک که شد آدم، ز على شدآدم چو یکى قبله و مسجود، على بود
آن عارف سجاد، که خاک درش از قدربر کنگره عرش بیفزود، على بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطنهم عابد و هم معبد و معبود، على بود
«ان لحملک لحمى» بشنو تا که بدانىآن یار که او نفس نبى بود، على بود
موسى و عصا و ید بیضا و نبوتدر مصر به فرعون که بنمود، على بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدماز روى یقین در همه موجود، على بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبى بودآن نور خدایى که بر او بود، على بود
آن شاه سرفراز، که اندر شب معراجبا احمد مختار یکى بود، على بود
آن کاشف قرآن‏ که‏ خدا در همه قرآنکردش صفت عصمت و بستود، على بود