دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر =شب وصال | نام شاعر =جواد هاشمی | قالب =غزل | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن | موضوع =حضرت رقیه(س) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیا...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید
  | مطلع=دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = جواد هاشمی
  | نام شعر =شب وصال
  | مصحح =  
  | نام شاعر =جواد هاشمی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  |قالب = غزل
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  | موضوع =حضرت رقیه(س)
  |موضوع = حضرت رقیه(س)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۸بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{همچنین ببینید|جواد هاشمی}}
'''دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید''' را شاعر آیینی [[جواد هاشمی]] درباره '''حضرت رقیه(س)''' سروده است. این شعر آیینی در گونه '''مرثیه''' و در '''هشت بیت''' سروده شده است. قالب این شعر '''غزل'''  و در وزن '''مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن''' می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید|شمیم توست که با آب و تاب می‌آید}}
{{ب|دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید|شمیم توست که با آب و تاب می‌آید}}
خط ۲۹: خط ۲۵:
{{ب|رسید اگر به اجابت تعجبی نکنمدعای خسته‌دلان مستجاب می‌آید}}
{{ب|رسید اگر به اجابت تعجبی نکنمدعای خسته‌دلان مستجاب می‌آید}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعرهای درباره حضرت رقیه(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۸

دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید از
جواد هاشمی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت رقیه(س)
دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آیدشمیم توست که با آب و تاب می‌آید
به صبح دولت من آسمان خورَد غبطهکه نیمه‌شب به برم آفتاب می‌آید
نسیم شام نگشته اگر به دور سرتچرا به سوی خرابه، خراب می‌آید
هنوز در غم بی‌آبی لب تو ببینکه چشمه‌چشمه ز چشمانم آب می‌آید
قرار بود که در خواب بینمت ورنه«شب وصال به چشم که خواب می‌آید؟»
جز این‌که شویَمَت از اشک خویش، ای گل من!دگر چه کار ز دست گلاب می‌آید؟
هر آن‌که دید سرت را میان دستم گفت:چقدر عکس تو امشب به قاب می‌آید
رسید اگر به اجابت تعجبی نکنمدعای خسته‌دلان مستجاب می‌آید{{{2}}}