نیزه‌دارت به من یتیمی را: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =نیزه‌دارت به من یتیمی را | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر =درد دوری | نام شاعر =رضا یزدانی | قالب =غزل | وزن = رضا یزدانی | موضوع =حضرت رقیه(س) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۱۰بیت | منبع = }} {{...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =نیزه‌دارت به من یتیمی را
  | مطلع=
  | تصویر =  
  | نام شعر=درد دوری
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = رضا یزدانی
  | نام شعر =درد دوری
| مصحح =  
  | نام شاعر =رضا یزدانی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن = رضا یزدانی
  |قالب =غزل
  | موضوع =حضرت رقیه(س)
  |وزن = فاعلاتن مفاعلن فعلن
  | مناسبت =
  |موضوع =حضرت رقیه(س)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۱۰بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


{{همچنین ببینید|رضا یزدانی}}
'''نیزه‌دارت به من یتیمی را''' را شاعر آیینی [[رضا یزدانی]] درباره '''حضرت رقیه(س)''' سروده است. این شعر آیینی در گونه '''مرثیه''' و در '''ده بیت''' سروده شده است. قالب این شعر '''غزل'''  و در وزن '''رضا یزدانی''' می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|نیزه‌دارت به من یتیمی را|داشت از روی نی نشان می‌داد}}
{{ب|نیزه‌دارت به من یتیمی را|داشت از روی نی نشان می‌داد}}
{{ب|پیش چشمان کودکانت کاش|کمتر آن نیزه را تکان می‌داد}}
{{ب|پیش چشمان کودکانت کاش|کمتر آن نیزه را تکان می‌داد}}
خط ۳۱: خط ۲۹:
{{ب|بیشتر با تو حرف می‌زدم آه|درد دوری اگر امان می‌داد}}
{{ب|بیشتر با تو حرف می‌زدم آه|درد دوری اگر امان می‌داد}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعرهای درباره حضرت رقیه(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۷

درد دوری از
رضا یزدانی



در قالب غزل

با وزن فاعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت رقیه(س)
نیزه‌دارت به من یتیمی راداشت از روی نی نشان می‌داد
پیش چشمان کودکانت کاشکمتر آن نیزه را تکان می‌داد
تو روی نیزه هم اگر باشیسایه‌ات هم‌چنان روی سرِ ماست
ای سر روی نیزه!‌ ای خورشید!گرمی‌ات جان به کاروان می‌داد
دیگر آسان نمی‌توان رد شدهرگز از پیش قتلگاه آری
به دل روضه‌خوان تو -که منم-کاش قدری خدا توان می‌داد
سائلی آمد و تو در سجده«انّمایی» دوباره نازل شد
چه کسی مثل تو نگینش رااین‌چنین دست ساربان می‌داد
کم‌کم آرام می‌شوی آریسر روی پای من که بگذاری
بیشتر با تو حرف می‌زدم آهدرد دوری اگر امان می‌داد