گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =غلامرضا شکوهی | قالب =غزل | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | موضوع =امام حسن(ع) | مناسبت =ولادت امام حسن(ع) | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارس...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند
  | مطلع=گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = غلامرضا شکوهی
  | نام شعر =
  | مصحح =
  | نام شاعر =غلامرضا شکوهی
| بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  |قالب =غزل
  | موضوع =امام حسن(ع)
  |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | مناسبت =ولادت امام حسن(ع)
  |موضوع =امام حسن(ع)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۱۰بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند''' مطلع شعری مدح گونه از [[غلامرضا شکوهی]] درباره امام حسن(ع) است. این شعر در قالب غزل در ده بیت با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن سروده شده است.
{{شعر}}


==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند|از پای روز، حلقۀ شب را جدا کند}}
{{ب|گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند|از پای روز، حلقۀ شب را جدا کند}}
{{ب|بر شانۀ سپیده‌ترین صبح بی‌غروب|خورشید، آبشارِ طلایی رها کند}}
{{ب|بر شانۀ سپیده‌ترین صبح بی‌غروب|خورشید، آبشارِ طلایی رها کند}}
خط ۲۹: خط ۲۹:
{{ب|گل‌واژۀ نگاهِ تو در روح زردِ باغ|جشن بهارگونه‌شدن را به پا کند}}
{{ب|گل‌واژۀ نگاهِ تو در روح زردِ باغ|جشن بهارگونه‌شدن را به پا کند}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسن(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۵

گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند از
غلامرضا شکوهی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: امام حسن(ع)
گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کنداز پای روز، حلقۀ شب را جدا کند
بر شانۀ سپیده‌ترین صبح بی‌غروبخورشید، آبشارِ طلایی رها کند
میلاد مجتبی‌ست که اعجاز مقدمشبا باغ، آن کند که نسیم صبا کند
آمد که با فروغ شب‌افروز روی خویشهر سو دری به خانۀ خورشید وا کند
شب را به یمن مقدم او صبح کرده استهرکس چو ماه، در دل شب‌ها دعا کند
امشب که باغ خاطره‌ات را به یک نسیمغرق شکوفه، لعلِ لب مجتبی کند
چون آسمان عاطفه، باران اشک باشتا گلشنِ ضمیرِ تو را با صفا کند
چشم ستاره باش و به دامان شب ببارتا دردِ سینه‌سوزِ غمت را دوا کند
بیگانه با تبسّمی این فصل را بخندتا باغ را به خنده لبت آشنا کند
گل‌واژۀ نگاهِ تو در روح زردِ باغجشن بهارگونه‌شدن را به پا کند