اولین ‌زائر حسین را جابر است: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =اوّلین ‌زائر حسین را جابر است
  | مطلع=اوّلین ‌زائر حسین را جابر است
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = بیدل قزوینی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =بیدل قزوینی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =مثنوی
  |قالب = مثنوی
  | وزن =
  |وزن =  
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |موضوع = زیارت امام حسین(ع)
  | مناسبت =مرثیه
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۹بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
| یادداشت =نقل است که اولین زائر بعد از واقعه عاشورا در کربلا جابر بن عبدالله است و شاعر این ماجرا را به شعر سروده است.
}}
}}
'''اوّلین ‌زائر حسین را جابر است''' مطلع شعری از [[بیدل قزوینی]] در گونه مرثیه درباره زیارت جابر از مزار امام حسین(ع) است. این شعر در قالب مثنوی در نه بیت سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|اوّلین ‌زائر، حسین را جابر است|جان فدای او که اوّل زائر است}}
{{ب|اوّلین ‌زائر، حسین را جابر است|جان فدای او که اوّل زائر است}}
خط ۲۹: خط ۲۶:
{{ب|گفت: حق داری تو، یابن بوتراب|سر نداری تا دهی بر من، جواب}}
{{ب|گفت: حق داری تو، یابن بوتراب|سر نداری تا دهی بر من، جواب}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==درباره شعر==
نقل است که اولین زائر بعد از واقعه عاشورا در کربلا جابر بن عبدالله است و شاعر این ماجرا را به شعر سروده است.
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۳۹

اوّلین ‌زائر حسین را جابر است از
بیدل قزوینی



در قالب مثنوی

موضوع: زیارت امام حسین(ع)
نقل است که اولین زائر بعد از واقعه عاشورا در کربلا جابر بن عبدالله است و شاعر این ماجرا را به شعر سروده است.
اوّلین ‌زائر، حسین را جابر استجان فدای او که اوّل زائر است
کیست جابر زبده‌ی ارباب دینپیری از اصحاب خیر‌المرسلین
عارف اسرار جبّاری است، اوابن عبد‌الله انصاری است، او
چون به قبر شاه دین نزدیک شدپیش چشم او جهان، تاریک شد
یعنی از اشراق آن مدهوش شدشمع جانش در بدن، خاموش شد
جابر زائر چو بازآمد به هوشاز جگر برداشت، فریاد و خروش
گفت با حسرت سه نوبت: یا حسینزائر قبر تواَم، ای نور عین
دید چون آن دم نیاید زآن خطاببهر وی از شاه مظلومان، جواب
گفت: حق داری تو، یابن بوترابسر نداری تا دهی بر من، جواب