حسن ختام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۴: خط ۱۴:
  | سال قمری =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =«حسن ختام» دومين غزل منتشر شده پس از ارتحال امام خمینی بود، بدين سبب – پس از «چشم بيمار» - بيش از ديگر سروده‏‏‌هاى ایشان، توسّط معاصران، مورد اقتضا و تضمين قرار گرفته است. آقاى علی آذرشاهى (آتش) با تضمين «حسن ختام»، مخمّسى ساخته كه مطلع آن چنين است:
  | یادداشت =«حسن ختام» دومين غزل منتشر شده پس از ارتحال امام خمینی بود، بدين سبب – پس از «چشم بيمار» - بيش از ديگر سروده‏‏‌هاى ایشان، توسّط معاصران، مورد اقتضا و تضمين قرار گرفته است. آقاى علی آذرشاهى (آتش) با تضمين «حسن ختام»، مخمّسى ساخته كه مطلع آن چنين است:
{{شعر}}
{{شعر جدید
{{ب|گرفتم از لب ساغر، چو در ميخانه جامم را|نوشتم بر در دير مغان، شرح پيامم را}}{{پایان شعر}}
|گرفتم از لب ساغر، چو در ميخانه جامم را\\نوشتم بر در دير مغان، شرح پيامم را
}}
اين غزل را حضرت امام بر حاشيه روزنامه‌‏‏اى كه با عنوان رسا و درشت پيام آن حضرت را چاپ كرده بود، نوشته‏‏‌اند.
اين غزل را حضرت امام بر حاشيه روزنامه‌‏‏اى كه با عنوان رسا و درشت پيام آن حضرت را چاپ كرده بود، نوشته‏‏‌اند.
}}
}}
{{شعر}}
{{شعر جدید
 
|ألا يا أيُّها السّاقی‏‏ ز می‏‏ پر ساز جامم را\\كه از جانم فرو ريزد هوای‏‏ ننگ و نامم  را
{{ب|ألا يا أيُّها السّاقی‏‏ ز می‏‏ پر ساز جامم را|كه از جانم فرو ريزد هوای‏‏ ننگ و نامم  را}}
از آن می‏‏ ريز در جامم كه جانم را فنا سازد\\برون سازد ز هستی‏‏ هسته‏‏ی‏‏ نيرنگ و دامم را
{{ب|از آن می‏‏ ريز در جامم كه جانم را فنا سازد|برون سازد ز هستی‏‏ هسته‏‏ی‏‏ نيرنگ و دامم را}}
از آن می‏‏ ده جانم را ز قيد خود رها سازد\\به خود گيرم زمامم را فرو ريزد مقامم را
{{ب|از آن می‏‏ ده جانم را ز قيد خود رها سازد|به خود گيرم زمامم را فرو ريزد مقامم را}}
از آن می‏‏ ده كه در خلوتگه رندان بی‏‏حرمت\\به هم كوبد سجودم را به هم ريزد قيامم را
{{ب|از آن می‏‏ ده كه در خلوتگه رندان بی‏‏حرمت|به هم كوبد سجودم را به هم ريزد قيامم را}}
نبودی‏‏ در حريم قدس گلرويان ميخانه\\كه از هر روزنی‏‏ آيم گلی‏‏ گيرد لجامم را
{{ب|نبودی‏‏ در حريم قدس گلرويان ميخانه|كه از هر روزنی‏‏ آيم گلی‏‏ گيرد لجامم را}}
روم در جرگه‏‏ی‏‏ پيران از خود بی‏‏خبر، شايد\\برون سازند از جانم به می‏‏ افكار خامم را
{{ب|روم در جرگه‏‏ی‏‏ پيران از خود بی‏‏خبر، شايد|برون سازند از جانم به می‏‏ افكار خامم را}}
تو ای‏‏ پيك سبكباران دريای‏‏ عدم از من\\به دريادار آن وادی‏‏ رسان مدح و سلامم را
{{ب|تو ای‏‏ پيك سبكباران دريای‏‏ عدم از من|به دريادار آن وادی‏‏ رسان مدح و سلامم را}}
به ساغر ختم كردم اين عدم اندر عدم‏‏نامه\\به پير صومعه برگو ببين حسن ختامم را
{{ب|به ساغر ختم كردم اين عدم اندر عدم‏‏نامه|به پير صومعه برگو ببين حسن ختامم را}}
}}
{{پایان شعر}}