ماند یک دختر نیک اختر روشن گهر از بعد پیمبر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
  | منبع = کلیات دیوان صامت بروجردی
  | منبع = کلیات دیوان صامت بروجردی
}}
}}
'''ماند یک دختر نیک اختر روشن گهر از بعد پیمبر''' آغاز بند هشتم از بحر طویل صامت بروجردی (متوفای ۱۳۳۳ق) با موضوع مرثیه حضرت زهرا (س) است.
==متن ==
ماند یک دختر نیک اختر روشن گهر از بعد پیمبر؛ به جهان زار ز درد و غم عظمای پدر؛ در الم ماتم و او را بصر از خون جگر آمده؛ گلگون کفن ختم رسل بود تر از غسل؛ که آتش به در خانه اش افروخته گشت؛  و دلش از محنت این جرأت و این ظلم و جفاسوخته گردید؛ وبه پهلوش رسید از لگد و ضرب در زحمت و آسیب؛ که شد [[محسن ششماهه]] او سقط؛ و به پیش نظر شوهرش آن شاه (که می بود [[یدالله]]) ز سیلی شده نیلی رخ آن بی کس مظلومه معصومه صدیقه محزونه افسرده غمدیده و تا بود مکانش به جهان روز و شبان گریه کنان اشک فشان بود ز هجران پدر؛ زار چو مرغی که ز گلشن به قفس گشته گرفتار؛ کشیدی ز درون آه شرر بارو شد از گوشه [[بیت الاحزان|بیت الحزنش]] ناله چو [[یعقوب]] سوی گنبد دوّار؛ چو شب در نظرش روز جهان تار شد از کثرت فریاد و فغانش؛  جگر اهل [[مدینه]] همگی خون و زن و مرد به تنگ آمده از ناله آن مرغ شب آهنگ؛ و نمی کرد اثر بر دل آنان که نمودند زوی غصب [[فدک]]؛ دست وی از زحمت دستاس به دنیای دنی بود به خون غرقه و مجروح ز بعد از پدر خود؛ دو مه و نیم در این وادی غمناک دلی داشت ز غم چاک؛و همی ریختی از دوری روی شه لولاک به همراه [[حسین]] و [[حسن]] خویش به سر خاک؛ و زدی شعله ز آه جگر سوخته در خرمن افلاک؛ و کسی در به رُخ وی ز تسلّی نگشود؛و نظری سوی جنابش به محبت ننمود؛ و به هوای رخ زیبای پدر عاقبت الامر از این غمکده زندان به سوی خلد خرامیده؛ به زخم دل احباب تمامی نیک غصه بپاشید؛ و وصیت به [[علی]] کرد که شب دفن کند پیکر او را؛ که نیایند پی دفن و نمازش؛ برو ای چرخ جفاپیشه که اُف بر تو و تا چند پسندی به رسول عرب و [[عترت]] و اولاد وی از سنگدلی این همه جور و جفا را...


==متن شعر==
==پانویس==
ماند یک دختر نیک اختر روشن گهر از بعد [[پیمبر]]؛
 
به جهان زار ز درد و غم عظمای پدر؛
 
در الم ماتم و او را بصر از خون جگر آمده؛
 
گلگون کفن ختم رسل بود تر از غسل؛
 
که آتش به در خانه اش افروخته گشت؛
 
و دلش از محنت این جرأت و این ظلم و جفاسوخته گردید؛
 
وبه پهلوش رسید از لگد و ضرب در زحمت و آسیب؛
 
که شد [[محسن ششماهه]] او سقط؛
 
و به پیش نظر شوهرش آن شاه (که می بود [[یدالله]]) ز سیلی شده نیلی رخ آن بی کس مظلومه معصومه صدیقه محزونه افسرده غمدیده؛
 
و تا بود مکانش به جهان روز و شبان گریه کنان اشک فشان بود ز هجران پدر؛
زار چو مرغی که ز گلشن به قفس گشته گرفتار؛
 
کشیدی ز درون آه شرر بارو شد از گوشه [[بیت الاحزان|بیت الحزنش]] ناله چو [[یعقوب]] سوی گنبد دوّار؛
 
چو شب در نظرش روز جهان تار شد از کثرت فریاد و فغانش؛
 
جگر اهل [[مدینه]] همگی خون و زن و مرد به تنگ آمده از ناله آن مرغ شب آهنگ؛
و نمی کرد اثر بر دل آنان که نمودند زوی غصب [[فدک]]؛
 
دست وی از زحمت دستاس به دنیای دنی بود به خون غرقه و مجروح ز بعد از پدر خود؛
 
دو مه و نیم در این وادی غمناک دلی داشت ز غم چاک؛
 
و همی ریختی از دوری روی شه لولاک به همراه [[حسین]] و [[حسن]] خویش به سر خاک؛
 
و زدی شعله ز آه جگر سوخته در خرمن افلاک؛ و کسی در به رُخ وی ز تسلّی نگشود؛
 
و نظری سوی جنابش به محبت ننمود؛
و به هوای رخ زیبای پدر عاقبت الامر از این غمکده زندان به سوی خلد خرامیده؛
 
به زخم دل احباب تمامی نیک غصه بپاشید؛
 
و وصیت به [[علی]] کرد که شب دفن کند پیکر او را؛
 
که نیایند پی دفن و نمازش؛
 
برو ای چرخ جفاپیشه که اُف بر تو و تا چند پسندی به رسول عرب و [[عترت]] و اولاد وی از سنگدلی این همه جور و جفا را...


<ref>https://ganjoor.net/search?s=%D8%B9%D9%84%DB%8C&es=1&author=74</ref>
==منابع==
 
* دیوان صامت بروجردی، سرورده محمد باقر بروجردی، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۴ش.
==پانویس==
۱٬۱۷۰

ویرایش