صیاد را نگر که چه بیداد می‌کند: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان = با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر = احمد ناظرزاده کرمانی | قالب = غزل | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن | موضوع = عرفانی توحیدی | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی |...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان = با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
  | مطلع=با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = احمد ناظرزاده کرمانی
  | نام شعر =  
  | مصحح =  
  | نام شاعر = احمد ناظرزاده کرمانی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  |قالب = غزل
  | موضوع = عرفانی توحیدی
  |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  | مناسبت =
  |موضوع =عرفانی توحیدی
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات = ۸بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''صیاد را نگر که چه بیداد می‌کند''' از اشعار توحیدی مناجاتی [[احمد ناظرزاده کرمانی]] است. این شعر در قالب غزل و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن و فضای شعری عرفانی، توحیدی در هشت بیت سروده شده است.
== متن شعر ==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|صیاد را نگر که چه بیداد می‌کند|نه می‌کشد مرا و نه آزاد می‌کند}}
{{ب|صیاد را نگر که چه بیداد می‌کند|نه می‌کشد مرا و نه آزاد می‌کند}}
خط ۲۸: خط ۲۶:
{{ب|واحسرتا که روح مرا خاطرات عشق|گاهی غمین نموده و گه شاد می‌کند}}
{{ب|واحسرتا که روح مرا خاطرات عشق|گاهی غمین نموده و گه شاد می‌کند}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
== پانویس ==
{{پانویس}}
== منابع ==
[[رده:شعرهای مناجاتی]]
[[رده:شعرهای توحیدی]]
[[رده:شعرهای کهن]]
[[رده:شعر در قالب غزل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۹

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج از
احمد ناظرزاده کرمانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: عرفانی توحیدی
صیاد را نگر که چه بیداد می‌کندنه می‌کشد مرا و نه آزاد می‌کند
بالله که تنگ دل شدم از تنگی قفسبیداد تا کی این همه صیّاد می‌کند
مرغی که باد آیدش از آشیان خویشحق دارد ار که ناله و فریاد می‌کند
گیرم که جانگداز بود ناله‌های منکی ناله رخنه در دل پولاد می‌کند
دارم یقین که یار من افسوس می‌خوردزین پس که نامرادی من یاد می‌کند
شیرین هنوز لرزه بر اعضایش اوفتدزین ناله‌های تلخ که فرهاد می‌کند
امروز بلبل از ستم گل کند فغانفردا گل از جفای خزان داد می‌کند
واحسرتا که روح مرا خاطرات عشقگاهی غمین نموده و گه شاد می‌کند