مسلم شهید شد و تو خواندی حمیده را: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =مسلم شهید شد و تو خواندی حمیده را
  | مطلع=مسلم شهید شد و تو خواندی حمیده را
  | تصویر =  
  | نام شعر=یتیم تر
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = پروانه نجاتی
  | نام شعر =یتیم تر
  | مصحح =  
  | نام شاعر =پروانه نجاتی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  |قالب =غزل
  | موضوع =حضرت سکینه(س)
  |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | مناسبت =
  |موضوع =حضرت سکینه(س)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۶بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''مسلم شهید شد و تو خواندی حمیده را''' را شاعر آیینی [[پروانه نجاتی]] درباره حضرت سکینه(س) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در شش بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را|مرهم نهادی آن جگر داغ‌دیده را}}
{{ب|مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را|مرهم نهادی آن جگر داغ‌دیده را}}
{{ب|با واژه‌های سبز تسلّا و دست مهر|ساحل شدی نگاه به طوفان رسیده را}}
{{ب|با واژه‌های سبز تسلّا و دست مهر|ساحل شدی نگاه به طوفان رسیده را}}
خط ۲۷: خط ۲۵:
{{ب|شعر من آتش است، عطشناک و ناتمام|باید به انتها ببرم این قصیده را}}
{{ب|شعر من آتش است، عطشناک و ناتمام|باید به انتها ببرم این قصیده را}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت سکینه(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۷

مسلم شهید شد و تو خواندی حمیده را یتیم تر از
پروانه نجاتی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: حضرت سکینه(س)
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده رامرهم نهادی آن جگر داغ‌دیده را
با واژه‌های سبز تسلّا و دست مهرساحل شدی نگاه به طوفان رسیده را
اینک تو می‌روی و من اما یتیم‌ترباید چگونه آن سر در خون تپیده را
فردا کسی به دختر تو رحم می‌کند؟آرام می‌کنند مصیبت کشیده را؟
بگذار قدری اشک بریزم به دامنتتا حس کنم حرارت شعری شنیده را
شعر من آتش است، عطشناک و ناتمامباید به انتها ببرم این قصیده را