لاله سرخی و از خون خودت تر شده‌ای: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان = لاله سرخی و از خون خودت تر شده‌ای
  | مطلع= لاله سرخی و از خون خودت تر شده‌ای
| تصویر =
  | نام شعر= لاله سرخی و از خون خودت تر شده‌ای
| توضیح تصویر =
  | شاعر = مصطفی متولی
  | نام شعر = لاله سرخی و از خون خودت تر شده‌ای
| مصحح =
  | نام شاعر = مصطفی متولی
| بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
| بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن = فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن  
  |قالب = غزل
  | موضوع = حضرت قاسم(ع)
  |وزن = فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
  | مناسبت =  
  |موضوع =حضرت قاسم(ع)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
  | بعدی =  
  | تعداد ابیات = ۸بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع = این حسین کیست؟ (جلد۳)
  | سال میلادی =
  | سال قمری =
| یادداشت =
}}
}}
'''لاله سرخی و از خون خودت تر شده‌ای''' مطلع شعری، از شاعر آیینی، [[مصطفی متولی]] است. این شعر در هشت بیت و در وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن درباره حضرت قاسم(ع) سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است|چشم‌ها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است}}
{{ب|تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است|چشم‌ها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است}}
خط ۲۹: خط ۲۶:
{{ب|دست و پا می‌زنی و من جگرم می‌سوزد|خیلی امروز شبیه علی اکبر شده‌ای}}
{{ب|دست و پا می‌زنی و من جگرم می‌سوزد|خیلی امروز شبیه علی اکبر شده‌ای}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
این حسین کیست؟ (جلد۳)
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت قاسم(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۳۸

لاله سرخی و از خون خودت تر شده‌ای لاله سرخی و از خون خودت تر شده‌ای از
مصطفی متولی



در قالب غزل

با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

موضوع: حضرت قاسم(ع)
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده استچشم‌ها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شده‌ایبی‌سبب نیست که این‌گونه معطر شده‌ای
دشت را از شرر داغ دلت سوزاندییک‌تنه باغی از آلالۀ پرپر شده‌ای
تَنِش تیغ و تنت، کرببلا را لرزاندزخمیِ صاعقه خنجر و حنجر شده‌ای
سنگ بر آینه‌ات خورده و تکثیر شدهمثل غم‌های دلم، چند برابر شده‌ای
مجتبی دست تو را داد به دستم، دیروزولی امروز، تو مهمان برادر شده‌ای
ای به کام تو شهادت ز عسل شیرین‌ترتو در آیین وفا آینه‌باور شده‌ای
دست و پا می‌زنی و من جگرم می‌سوزدخیلی امروز شبیه علی اکبر شده‌ای