بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی

از ویکی تراث
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۱ توسط Z.khansari (بحث | مشارکت‌ها)

بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی دختر انا فتحنا از
یوسف رحیمی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت رقیه(س)


بیا که خانۀ چشمم شود چراغانیاگر قدم بگذاری به چشم بارانی
بیا که بی‌تو نیامد شبی به چشمم خواببرای تو چه بگویم از این پریشانی
چرا کنم گله از روزهای دلتنگیتو حال و روز دلم را نگفته می‌دانی
نه دل بدون تو طاقت می‌آورد دیگرنه تو اگر که بیایی همیشه می‌مانی
چه کرده با دل من داغ، دور از چشمتچه کرده با دلم این گریه‌های پنهانی
ببین سراغ تو را هر غروب می‌گیرمقدم قدم من از این کوچه‌های کنعانی
نسیم مژدۀ پیراهن تو را آوردنسیم آمده با حال و روز بارانی
نسیم آمده با عطر عود و خاکسترنسیم آمده با ناله‌ای نیستانی
بیا که دختر تو نیست ماندنی بی‌توبیا که کُشت مرا این شب زمستانی