ای کاش اشک دیده من بسترم نبود | | می سوختم چو شمعی و خاکسترم نبود |
بود اول مصیبت من غصۀ فراق | | دردا که داغ هجر غم آخرم نبود |
ای ماه من به کلبه احزان خوش آمدی | | بی روی تو فروغ به چشم ترم نبود |
خون جگر به خوان پذیرایی من است | | شرمنده ام که سفره رنگین ترم نبود |
ای روشن از جمال تو صبح امید من | | در کودکی یتیم شدن باورم نبود |
منزل به منزل آمدم امّا هزار حیف | | در راه شام سایۀ تو بر سرم نبود |
شد خورد استخوان من از تازیانه چون | | تاب تحمل این همه در پیکرم نبود |
ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم | | بابا گمان نبر که نوازشگرم نبود |
تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم | | جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود |
افتادم آن شبی که ز ناقه به روی خاک | | از ترس مرده بودم اگر مادرم نبود |
جز دیدن جمال امام زمان شفق | | در روزگار آرزوی دیگرم نبود |