سحر از کوه خاور تیغ اِسکندر چو شد پیدا

از ویکی تراث
سحر از کوه خاور تیغ اِسکندر چو شد پیدا
اطلاعات شعر
نام شاعرهاتف اصفهانی
قالبقصیده
وزنمفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
موضوعامیرالمومنین(ع)
مناسبتمدح
زبانفارسی
تعداد ابیات۱۲بیت


سحر از کوه خاور تیغ اِسکندر چو شد پیدا را شاعر قدیمی هاتف اصفهانی درباره مدح امیرالمومنین(ع) و در قالب قصیده در دوازده بیت سروده است. این قصیده در وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن است.

متن شعر

سحر از کوه خاور تیغ اِسکندر چو شد پیداعیان شد رشحهء خون از شکافِ جوشن دارا
دَمِ روح‌ الَقُدس زد چاک در پیراهنِ مریمنمایان شد میانِ مَهدِ زرّین طلعتِ عیسی
میانِ روضهء خَضرا روان شد چشمهء روشنکنارِ چشمهء روشن بر آمد لالهء حَمرا
زِ دامانِ نسیمِ صبح پیدا شد دَم عیسیزِ جیبِ روشنِ فَجر آشکارا شد کَفِ موسی
دُر اَفشان کرد از شادی فلک چون دیدهء مجنونبر آمد چون زِ خاور طلعتِ خُور چون رُخ لیلا
مگر غمازِ صبح از بامِ گردون دیدشان ناگهکه پوشیدند چشم از غمزه چندین لَعبتِ زیبا
در آمد زاهدِ صبح از در دردی‌ کشِ گردونزدش بر کُوهِ خاور بی‌ محابا شیشهء صَهبا
بر آمد تُرکی از خاور، جهان آشوب و غارتگربه یغما بُرد در یک دَم، هزاران لولوِ لالا
نهنگِ صبح لب بُگشود و دزدیدند سر، پیششهزاران سیم گون ماهی در این سیماب گون دریا
بر آمد از کنامِ شرق شیری آتشین مَخلبگریزان اَنجمش از پیشِ روبه‌ سان گر از آسا
چنان کَز صُولتِ شیرِ خدا کُفار در میدانچنان کَز حملهء ضرغامِ دین اِبطال بر بیدا
هژیرِ سالبِ غالب علی اِبنِ اَبی طالباِمامِ مشرق و مغرب اَمیرِ یَثرب و بَطحا


پانویس

منابع