با سر رسیده‌ای بگو از پیکری كه نیست را شاعر آیینی یوسف رحیمی درباره حضرت رقیه(س) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در هشت بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن می‌باشد.

با سر رسیده‌ای بگو از پیکری كه نیست
اطلاعات شعر
نام شعرشبیه مادر
نام شاعریوسف رحیمی
قالبغزل
وزنمفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
موضوعحضرت رقیه(س)
زمان سرایشمعاصر
زبانفارسی
تعداد ابیات۸بیت


متن شعر

با سر رسیده‌ای بگو از پیکری كه نیستاز مصحف ورق‌ورق و پرپری كه نیست
سر می‌نهم به سردی این خاک‌ها... کجاستدستان مهربان و نوازشگری که نیست؟
باید برای شستن گل‌زخم‌های توباشد زلال زمزمی و کوثری که نیست
قاری خسته تشت طلا و تنور نهشایسته بود شأن تو را منبری که نیست
آزاد شد شریعه همان عصر واقعهیادش به‌خیر ساقی آب‌آوری که نیست
تشخیص چشم‌های تو در این شب کبودمی‌خواست روشنایی چشم تری که نیست
دستی کشید عمه به این پلک‌ها و گفت:حالا شدی شبیه همان مادری که نیست
دیروز عصر داخل بازار شامیانمعلوم شد حکایت انگشتری که نیست


پانویس

منابع