آمدم ای شاه پناهم بده
{شعر}}
آمدم ای شاه پناهم بدهخط امانی ز گناهم بده ای حرمت ملجأ درماندگاندور مران از در و راهم بده ای گل بیخار گلستان عشققرب مکانی چو گیاهم بده لایق وصل تو که من نیستماذن به یک لحظه نگاهم بده ای که حریمت مَثل کهرباستشوق و سبکخیزی کاهم بده تا که ز عشق تو گدازم چو شمعگرمی جانسوز به آهم بده لشکر شیطان به کمین مناندبیکسم ای شاه پناهم بده از صف مژگان نگهی کن به منبا نظری یار و سپاهم بده در شب اول که به قبرم نهندنور بدان شام سیاهم بده ای که عطابخش همه عالمیجملهی حاجات مرا هم بده آنچه صلاح است برای «حسان»از تو اگر هم که نخواهم، بده