دل و جانم فدای حضرت دوست
دل و جانم فدای حضرت دوست | نی، فدای گدای حضرت دوست | |
هر دمی صد جهان ز جان خواهم | تا فشانم به پای حضرت دوست | |
هست پاداش نیستی، هستی | نیست شو در هوای حضرت دوست | |
گر فنا شد وجود ما گو شو | باد دائم بقای حضرت دوست | |
از دل و دین و هست و نیست برَست | هرکه شد مبتلای حضرت دوست | |
هر که را کُشت، خونبهایش شد | ای فدای بهای حضرت دوست | |
خلد و کوثر به جرعهای بفروشد | غیر مگزین به جای حضرت دوست | |
جمله زیر لوای رحمت بین | خاصه اهل ولای حضرت دوست | |
گاه جامم به لب گهی جانم | تا چه باشد رضای حضرت دوست |