هوای وصال

    از ویکی تراث
    هوای‏‏ وصالاز امام خمینیدر قالب غزلموضوع: عرفانی
    در پيچ و تاب گيسوی‏‏ دلبر ترانه استدل برده‏‏ی‏‏ فدايی‏‏ هر شاخ شانه است
    جان در هوا‏‏ی‏‏ ديدن رخسار ماه توستدر مسجد و كنيسه نشستن بهانه است
    در صيد عارفان و، ز هستی‏‏ رميدگانزلفت چو دام و، خال لبت همچو دانه است
    اندر وصال روی‏‏ تو ای‏‏ شمس تابناكاشكم چو سيل جانب دريا روانه است
    در كوی‏‏ دوست، فصل جوانی‏‏ به سر رسيدبايد چه كرد!‏‏ اين همه، جور زمانه است
    امواج حُسن دوست چو دريای‏‏ بيكراناين مستِ تشنه كامْ غمش در كرانه است
    ميخانه در هوای‏‏ وصالش طرب كنانمطرب به رقص و، شادی‏‏ و، چنگ و، چَغانه است