سلام الله ما کر اللیالی و جاوبت المثانی و المثالی
علی وادی الاراک و من علیها و دار باللوی فوق الرمال
دعاگوی غریبان جهانم و ادعو بالتواتر و التوالی
به هر منزل که رو آرد خدا را نگه دارش به لطف لایزالی
منال ای دل که در زنجیر زلفش همه جمعیت است آشفته حالی
ز خطت صد جمال دیگر افزود که عمرت باد صد سال جلالی
تو می‌باید که باشی ور نه سهل است زیان مایه جاهی و مالی
بر آن نقاش قدرت آفرین باد که گرد مه کشد خط هلالی
فحبک راحتی فی کل حین و ذکرک مونسی فی کل حال
سویدای دل من تا قیامت مباد از شوق و سودای تو خالی
کجا یابم وصال چون تو شاهی من بدنام رند لاابالی
خدا داند که حافظ را غرض چیست و علم الله حسبی من سؤالی

[۱]

پانویس