«کلامش سنگها را نرم میکرد» را در قالب دوبیتی، شاعر آیینی، محمدرضا سهرابینژاد سروده است. این شعر آیینی در وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن در مرثیهحضرت زینب(س) است.
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شعر | کلامش سنگها را نرم میکرد |
نام شاعر | محمدرضا سهرابینژاد |
قالب | دوبیتی |
وزن | مفاعیلن مفاعیلن فعولن |
موضوع | حضرت زینب (س) |
مناسبت | حماسه |
زمان سرایش | معاصر |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۲ بیت |
منبع | بانوی صبر |
متن شعر
کلامش سنگها را نرم میکرد | دلِ افسردگان را گرم میکرد | |
زنی در پیش مردی خطبه میخواند | که مرد از مرد بودن شرم میکرد |
ای حرمت قبلۀ حاجات ما | یاد تو تسبیح و مناجات ما | |
تاج شهیدان همه عالمی | دست علی، ماه بنی هاشمی | |
ماه کجا، روی دلآرای تو؟ | سرو کجا، قامت رعنای تو؟... | |
همقدم قافله سالار عشق | ساقی عشاق و علمدار عشق | |
سرور و سالار سپاه حسین | داده سر و دست به راه حسین | |
عَمّ امام و اَخ و اِبن امام | حضرت عباس علیهالسلام | |
ای علم کفر، نگون ساخته | پرچم اسلام، برافراخته | |
مکتب تو مکتب عشق و وفاست | درس الفبای تو صدق و صفاست | |
مکتب جانبازی و سربازی است | بیسری آنگاه سرافرازی است | |
شمع شده، آب شده سوخته | روح ادب را ادب آموخته | |
آب فرات از ادب توست، مات | موج زند اشک به چشم فرات | |
یاد حسین و لب عطشان او | وان لب خشکیدۀ طفلان او... | |
مشک پر از آب حیاتت به دوش | طفل حقیقت ز کفت آبنوش | |
درگه والای تو در نشأتین | هست در رحمت و باب حسین | |
هر که به دردی و غمی شد دچار | گوید اگر یک صد و سی و سه بار | |
ای علم افراشته در عالمین | اکشف یا کاشف کرب الحسین | |
از کرم و لطف جوابش دهی | تشنه اگر آمده آبش دهی | |
چون نهم ماه محرم رسید | کار بدانجا که نباید کشید | |
از عقب خیمۀ صدر جهان | شاه فلکجاه ملکپاسبان | |
شمر به آواز، تو را زد صدا | گفت کجایند بَنُو اُختنا؟ | |
تا برهانند ز هنگامهات | داد نشان خطّ امان نامهات | |
رنگ پرید از رخ زیبای تو | لرزه بیفتاد بر اعضای تو | |
من به امان باشم و جان جهان | از دم شمشیر و سنان بیامان | |
دست تو نگرفت اماننامه را | تا که شد از پیکر پاکت جدا | |
مزد تو زین سوختن و ساختن | دست سپر کردن و سر باختن | |
دست تو شد دست شه لافتی | خطّ تو شد خطّ امان خدا | |
پنج امامی که تو را دیدهاند | دست علمگیر تو بوسیدهاند... | |
مطلع شعبان همایون اثر | بر ادب توست دلیلی دگر | |
سوم این ماه چو نور امید | شعشعۀ صبح حسینی دمید | |
چارم این مه که پر از عطر و بوست | نوبت میلاد علمدار اوست | |
شد به هم آمیخته از مشرقین | نور ابوالفضل و شعاع حسین | |
وقت ولادت قدمی پشت سر | وقت شهادت قدمی پیشتر | |
ای به فدای سر و جان و تنت | وین ادب آمدن و رفتنت | |
مدح تو این بس که شه ملک جان | شاه شهیدان و امام زمان | |
گفت به تو گوهر والانژاد | جان برادر به فدای تو باد... |
پانویس
بانوی صبر