کربلا شد خزان گلستانش مطلع شعری از ترکی شیرازی در گونه مرثیه درباره امام حسین(ع) است. این شعر در قالب مثنوی در شانزده بیت با وزن فعلاتن مفاعلن فعلن سروده شده است.

کربلا شد خزان گلستانش
اطلاعات شعر
نام شاعرترکی شیرازی
قالبمثنوی
وزنفعلاتن مفاعلن فعلن
موضوعامام حسین(ع)
مناسبتمرثیه
زمان سرایشمعاصر
زبانفارسی
تعداد ابیات۱۶بیت


متن شعر

کربلا شد خزان گلستانشکه شکفت ارغوان ز دامانش
فلک از دست تو مرا در دلهست دردی که نیست درمانش
در دلم درد بی دوایی هستکه نه پیداست حد و پایانش
بر زبانم نمی شود جاریغیر ذکر حسین و یارانش
یادم آمد که روز عاشوراگرمی آفتاب سوزانش
مرغ اگر پر زدی درآن صحرامی نمود آفتاب، بریانش
سرور دین، ز صدر زین افتادخاک بگرفت سر به دامانش
آه از آن دم که اوفتاد به خاکبدن چاک چاک عریانش
زخم برتن ز اختر افزون داشتبسکه کردند تیربارانش
شمر ببرید از قفا سراودر میان دو نهر، عطشانش
برد خولی سرش به خانهٔ خویشکرد اندر تنور، پنهانش
سر او در تنور و، در صحراجسم مجروح بهتر از جانش
زین مصیبت فغان به بزم یزیدپیش چشم زنان و طفلانش
سر سلطان دین، به طشت و یزیدچوب می زد به لعل مرجانش
بوسه گاه رسول را آزردآن ستمگر ز چوب خزرانش
روز وشب « ترکی » از برای حسینخون دل می چکد ز مژگانش

پانویس

منابع