مسلم اول شه مردان علی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۴۴ توسط Eskandari (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =مسلم اول شه مردان علی | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =اقبال لاهوری | قالب =غزل | وزن = مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن | موضوع =امیرالمومنین(ع) | مناسبت = مدح | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۳۷بیت |...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مسلم اول شه مردان علی را شاعر قدیمی اقبال لاهوری درباره مدح امیرالمومنین(ع) در قالب غزل در سی و هفت بیت سروده است. این قصیده در وزن مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن است.

مسلم اول شه مردان علی
اطلاعات شعر
نام شاعراقبال لاهوری
قالبغزل
وزنمفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
موضوعامیرالمومنین(ع)
مناسبتمدح
زبانفارسی
تعداد ابیات۳۷بیت


متن شعر

مسلم اول شه مردان علیعشق را سرمایه ی ایمان علی
از ولای دودمانش زنده امدر جهان مثل گهر تابنده ام
نرگسم وارفته ی نظاره امدر خیابانش چو بو آواره ام
زمزم ار جوشد ز خاک من ازوستمی اگر ریزد ز تاک من ازوست
خاکم و از مهر او آئینه اممی توان دیدن نوا در سینه ام
از رخ او فال پیغمبر گرفتملت حق از شکوهش فر گرفت
قوت دین مبین فرموده اشکائنات آئین پذیر از دوده اش
مرسل حق کرد نامش بوترابحق «یدالله» خواند در ام الکتاب
هر که دانای رموز زندگیستسر اسمای علی داند که چیست
خاک تاریکی که نام او تن استعقل از بیداد او در شیون است
فکر گردون رس زمین پیما ازوچشم کور و گوش ناشنوا ازو
از هوس تیغ دو رو دارد بدسترهروان را دل برین رهزن شکست
شیر حق این خاک را تسخیر کرداین گل تاریک را اکسیر کرد
مرتضی کز تیغ او حق روشن استبوتراب از فتح اقلیم تن است
مرد کشور گیر از کراری استگوهرش را آبرو خودداری است
هر که در آفاق گردد بوترابباز گرداند ز مغرب آفتاب
هر که زین بر مرکب تن تنگ بستچون نگین بر خاتم دولت نشست
زیر پاش اینجا شکوه خیبر استدست او آنجا قسیم کوثر است
از خود آگاهی یداللهی کنداز یداللهی شهنشاهی کند
ذات او دروازه ی شهر علومزیر فرمانش حجاز و چین و روم
حکمران باید شدن بر خاک خویشتا می روشن خوری از تاک خویش
خاک گشتن مذهب پروانگیستخاک را اب شو که این مردانگیست
سنگ شو ای همچو گل نازک بدنتا شوی بنیاد دیوار چمن
از گل خود آدمی تعمیر کنآدمی را عالمی تعمیر کن
گر بنا سازی نه دیوار و دریخشت از خاک تو بندد دیگری
ای ز جور چرخ ناهنجار تنگام تو فریادی بیداد سنگ
ناله و فریاد و ماتم تا کجا؟سینه کوبیهای پیهم تا کجا؟
در عمل پوشیده مضمون حیاتلذت تخلیق قانون حیات
خیز و خلاق جهان تازه شوشعله در بر کن خلیل آوازه شو
با جهان نامساعد ساختنهست در میدان سپر انداختن
مرد خودداری که باشد پخته کاربا مزاج او بسازد روزگار
گر نسازد با مزاج او جهانمی شود جنگ آزما با آسمان
بر کند بنیاد موجودات رامی دهد ترکیب نو ذرات را
گردش ایام را برهم زندچرخ نیلی فام را برهم زند
می کند از قوت خود آشکارروزگار نو که باشد سازگار
در جهان نتوان اگر مردانه زیستهمچو مردان جان سپردن زندگیست
آزماید صاحب قلب سلیمزور خود را از مهمات عظیم
عشق با دشوار ورزیدن خوشستچون خلیل از شعله گلچیدن خوشست


پانویس

منابع