مژده ی وصلاز امام خمینیدر قالب غزلموضوع: عرفانی |
گره از زلف خم اندر خم دلبر وا شد | زاهد پير چو عشاق جوان رسوا شد | |
قطره ی باده ز جام كرمت نوشيدم | جانم از موج غمت همقدم دريا شد | |
قصه ی دوست رها كن كه در انديشه ی او | آتشی ريخت به جانم كه روانفرسا شد | |
مژده ی وصل به رندان خرابات رسيد | ناگهان غلغله و رقص و طرب برپا شد | |
آتشی را كه ز عشقش به دل و جانم زد | جانم از خويش گذر كرد و خليل آسا شد |