ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد از
غلام رضا سازگار



در قالب غزل

موضوع: امام کاظم(ع)
امام هفتم ما پاره پاره شد جگرشنشسته گرد یتیمی به چهره ی پسرش
بدن کبود جگر پاره ساق پا مجروحمگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش
هزار حیف که از جمع نوزده دختریکی نبود کنار جنازه ی پدرش
انیس و مونس او بود در سیاهی شبصدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش
سیاه چال کجا طایر بهشت کجاهزار حیف که یکباره ریخت بال و پرش
نیاز نیست به بندند چشم هایش راکه نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش
به هر کجا که روی قبری از زُراره ی اوستنشان غربت فرزندهای دربدرش
شراره ی دل او گشت اجر روزه ی اودرست موقع افطار پاره شد جگرش
سیاه چال و نماز شب و غل و زنجیرفراق روی رضا بود غصّه ی دگرش
بسوز ای دل میثم در آتش دل اوکه سوز شعر تو دارد حکایت از شررش