تو کیستی که ز دستت بهار می ریزد | بهار در قدمت برگ و بار می ریزد | |
ز چشم گرم تو خورشید نور می گیرد | چو مهرِ روی تو بر شام تار می ریزد | |
به زیر پای تو ای یاس گلشن یاسین | نسیم عشق گل انتظار می ریزد | |
چو عطر آمدنت را به سینه می کارند | ز روی آینه دل غبار میریزد | |
به باغ حضرت گل دست و روی می شوید | چو طرح یاد تو در جویبار می ریزد | |
نگاه عاطفه از بس به انتظار نشست | ز دست هر مژه اش آبشار می ریزد | |
چراغ گل به شبستان باغ میتابد | چو اشک شوق تو بر لاله زار می ریزد | |
تو سر رسیدی و از شوق گیسوان درخت | به روی آینۀ چشمه سار می ریزد | |
شمیم نام تو وقتی سفر کند با باد | گلاب از نفس روزگار می ریزد |