حسرت رویاز امام خمینیدر قالب غزلموضوع: عرفانی |
امشب از حسرت رويت، دگر آرامم نيست | دلم آرام نگيرد كه دلارامم نيست | |
گردش باغ نخواهم، نروم طَرْف چمن | روی گلزار نجويم كه گُلندامم نيست | |
من از آغاز كه روی تو بديدم گفتم | در پی طلعت اين حوروش، انجامم نيست | |
من به يك دانه، به دام تو به خود افتادم | چه گمان بود كه در ملك جهان دامم نيست؟ | |
خاك كويش شوم و، كامْ، طلبكار شوم | گرچه دانم كه از آن كامْ طلبْ، كامم نيست | |
همه ايّام، چو «هندی» سر راهش گيرم | گر چه توفيقِ نظر در همه ايامم نيست |