حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش | باید نماز بست نمازی به قامتش | |
این نور از کجاست که همواره روشن است | این شعله چیست در دلمان جز محبتش | |
جاری شدهست چشمۀ آیات در حجاز | گلها شکفتهاند برای تلاوتش | |
حسن ختام و نقطۀ آغاز دهر بود | حسن ختام بود شروع نبوتش | |
از آسمان غار حرا نور میرسید | نوری که داد مژده برای رسالتش | |
دستان اتحاد نباید جدا شوند | آری امید داشت به دستان اُمّتش |