در دل خاكم و امّيد نجاتی دارم | در دل اميد و به لبها صلواتي دارم | |
مرگ همسايه ي ديوار به ديوار من است | منم آن زنده كه هر شب سكراتی دارم | |
هشت معصوم عيان شد زمصيبات تنم | از شهيدان خداوند صفاتی دارم | |
منم آن نخله ي در خاك كه بر خوردن آب | جاری از ديده ی خود نهر فراتی دارم | |
ساقم از كوتهی تخته به رسوايی رفت | ورنه بشكسته ستون فقراتی دارم | |
كفن آوردن اين قوم عذابی دگر است | اندر اين هفت كفن تازه نكاتی دارم |