{
دلم جواب بَلی میدهد صلای تو را | صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را | |
بهجاست کز غم دل رنجه باشم و دلتنگ | مگر نه در دل من تنگ کرده جای تو را | |
تو از دریچۀ دل میروی و میآیی | ولی نمیشنود کس صدای پای تو را | |
غبار فقر و فنا توتیای چشمم کن | که خضر راه شوم چشمۀ بقای تو را | |
خوشا طلاق تن و دلکشا تلاقی روح | که داده با دل من وعدۀ لقای تو را | |
شبانیام هوس است و طواف کعبۀ طور | مگر به گوش دلی بشنوم صدای تو را | |
به جبر گر همه عالم رضای من طلبند | من اختیار کنم زآن میان رضای تو را | |
دلِ شکستۀ من گفت «شهریارا» بس | که من به خانۀ خود یافتم خدای تو را |
تجلیل از شعر
سید علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران در دیدار با گروه اجرایی کنگره بزرگداشت شهریار به مطلع این شعر اشاره داشته است.[۱]