دل و جانم فدای حضرت دوست از
ملاهادی سبزواری



در قالب غزل

با وزن فاعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: عرفانی


دل و جانم فدای حضرت دوستنی، فدای گدای حضرت دوست
هر دمی صد جهان ز جان خواهمتا فشانم به پای حضرت دوست
هست پاداش نیستی، هستینیست شو در هوای حضرت دوست
گر فنا شد وجود ما گو شوباد دائم بقای حضرت دوست
از دل و دین و هست و نیست برَستهرکه شد مبتلای حضرت دوست
هر که را کُشت، خون‌بهایش شدای فدای بهای حضرت دوست
خلد و کوثر به جرعه‌ای بفروشدغیر مگزین به جای حضرت دوست
جمله زیر لوای رحمت بینخاصه اهل ولای حضرت دوست
گاه جامم به لب گهی جانمتا چه باشد رضای حضرت دوست