زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید | شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید | |
به روی دست بابا آسمانها را نشان كرده | چقدر آبی به این چشمان بیتقصیر میآید! | |
زبانش كودكانهست و نمیفهمم چه میگوید | ولی میخوانم از چشمش كه با تكبیر میآید | |
به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما | نمیدانم چرا از دست دنیا سیر میآید! | |
جهانی را شفاعت میكند با قطرهٔ اشكی | كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر میآید | |
بخواب ای كودكم، لالا كه سیرابت كند دشمن | بخواب ای كودكم، لالا كه دارد تیر میآید |