زیباتر از همیشه در این کربلا شدی | دیدی دلم گرفته مرا مجتبی شدی | |
لک زد دلم برای عمو گفتنت بگو | لک زد دلم چرا چه شده بی صدا شدی | |
افتاده ای به خاک و پر از زخم گشته ای | افتاده ای به خاک و پر از رد پا شدی | |
از پای کوبی سم اسبان عجیب نیست | ای پاره ی دلم که چنین نخ نما شدی | |
دیروز شانه ات زدم امروز دیده ام | با پنجه های قاتل خود آشنا شدی | |
بر روی خاک مثل عمو قد کشیده ای؟ | یا بس که تیغ خورده ای از زخم وا شدی | |
گفتم عصای پیری من بعد از اکبری | اما از این شکسته ی تنها جدا شدی |