سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست از
نشاط اصفهانی



در قالب غزل

با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

موضوع: توحیدی
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوستنه همین سر که تن و جان و جهان یک‌سر از اوست
گر به توفان شکند یا که به ساحل فکندناخدایی‌ست که هم کشتی و هم صَرصَر از اوست
من به دل دارم و شاهد به رخ و شمع به سرآن‌چه پروانۀ دل‌سوخته را در پر از اوست
از من ای باد بگو خیل گنه‌کاران راغم مدارید که گر جرم ز ما آذر از اوست
هوسی خام بُوَد شادی دل جز به غمشخُنَک آن سوخته کِش سود غمی بر سر از اوست
چه نویسم که سزاوار سپاسش باشدمعنی و لفظ و مداد و قلم و دفتر از اوست