با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج از
احمد ناظرزاده کرمانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: عرفانی توحیدی
صیاد را نگر که چه بیداد می‌کندنه می‌کشد مرا و نه آزاد می‌کند
بالله که تنگ دل شدم از تنگی قفسبیداد تا کی این همه صیّاد می‌کند
مرغی که باد آیدش از آشیان خویشحق دارد ار که ناله و فریاد می‌کند
گیرم که جانگداز بود ناله‌های منکی ناله رخنه در دل پولاد می‌کند
دارم یقین که یار من افسوس می‌خوردزین پس که نامرادی من یاد می‌کند
شیرین هنوز لرزه بر اعضایش اوفتدزین ناله‌های تلخ که فرهاد می‌کند
امروز بلبل از ستم گل کند فغانفردا گل از جفای خزان داد می‌کند
واحسرتا که روح مرا خاطرات عشقگاهی غمین نموده و گه شاد می‌کند