عاشق سوختهاز امام خمینیدر قالب غزلموضوع: عرفانی |
پرده بردار ز رُخ، چهره گشا، ناز، بس است | عاشق سوخته را ديدن رويت هوس است | |
دست از دامنت ای دوست! نخواهم برداشت | تا من دلشده را، يك رمق و، يك نفس است | |
همه خوبان برِ زيباييت ای مايه ی حُسن | فی المثل، در برِ دريای خروشان چو خس است | |
مرغ پر سوخته را نيست نصيبی ز بهار | عرصه جولانگه زاغ است و، نوای مگس است | |
دادخواهم، غم دل را به كجا عرضه كنم؟ | كه چو من دادستان است و چو فريادرس است | |
اين همه غلغل و غوغا كه در آفاق بود | سوی دلدار روان و همه بانگ جرس است |