غمت در نهانخانه دل نشیند از
طبیب اصفهانی



در قالب غزل

موضوع: توحیدی
غمت در نهانخانه دل نشیندبه نازی که لیلی به محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشیز بامی که برخاست، مشکل نشیند
خلد گر به پا خاری، آسان برآرمچه سازم به خاری که در دل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریمکه از گریه‌ام ناقه در گل نشیند
پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسمغباری به دامان محمل نشیند
به دنبال محمل، سبکتر قدم زنمبادا غباری به محمل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سرویکه در این چمن، پای در گل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجاگدایی به شاهی، مقابل نشیند
طبیب از طلب در دو گیتی میاساکسی چون میان دو منزل نشیند