فکری به حال ماهی در التهاب کن | بابا برای تشنگی من شتاب کن | |
دردی عمیق در رگ من تیر میکشد | من را برای ذبح عظیم انتخاب کن | |
هل من معین توست که لبیک میدهم | أمّن یجیبهای مرا مستجاب کن | |
من روی دستهای تو قد میکشم، پدر | از این به بعد روی نبَردم حساب کن | |
داغ جوان چه زود تو را پیر کرده است! | با خون من محاسن خود را خضاب کن | |
گهواره هم که تاب ندارد بدون من | فکری به حال خاطرههای رباب کن | |
وقتش رسیده نیزهٔ خود را علم کنند | هفتاد و دومین غزلت را کتاب کن |