فکر کردند که خورشید مکدر شده است | کوثری دیده و گفتند که ابتر شده است | |
بولهبهای زمان دست به دست زر و زور | جهل این قوم ببین چند برابر شده است | |
خواستند اُمّت تو دشمن هم گردد و حال | اُمّت از برکت نام تو برادر شده است | |
مکر کردند که نامت مگر از یاد رود | عالم از نام تو امروز معطر شده است | |
یک نظر غمزۀ چشمان محمد تابید | دل اهل دو جهان جمله مسخّر شده است | |
تو نبودی به دو عالم خبر از عشق نبود | عشق از برکت لبخند تو باور شده است | |
آب اگر یاد تو افتاد گلابش کردند | سنگ اگر نام تو آورده به لب زر شده است | |
ذرّه بر دامنت افتاد و به خورشید رسید | خاک بر پات زده بوسه و گوهر شده است | |
خواند نام تو به گوشم پدرم روز نخست | که دلم خانۀ اولاد پیمبر شده است | |
خوش به حال من و این شعر که نامت بردیم | حال هر کس که برد نام تو بهتر شده است |