{{شعر}
مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشتهر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت سجده میکرد به پیشانی او مهر نمازنزد او سجده برای خودش آدابی داشت موجها پشت سر او همه صف میبستندسر سجاده که دریا دل بیتابی داشت اشک بر گونۀ او بود و دعا روی لبشآری او نیز برای خودش اصحابی داشت بعد از آن واقعه با شعلۀ باران میسوختاو که یک عمر فقط گریه و بیخوابی داشت اشک در محضر او ذکر مصیبت میکردتا که میدید کسی ظرف پر از آبی داشت