پر کن دوباره کیل مرا، ایّها العزیز | دست من و نگاه شما، ایّها العزیز | |
رو از من شکسته مگردان که سالهاست | رو کردهام به سمت شما، ایّها العزیز | |
جان را گرفتهام به سرِ دست و آمدم | از کورهراههای بلا، ایّها العزیز | |
وادی به وادی آمدهام، از درت مران | وا کن دری به روی گدا، ایّها العزیز | |
چیزی که از بزرگی تو کم نمیشود | این کاسه را...فَاَوفِ لنا، ایّها العزیز | |
ما، جان و مالباختگان را رها مکن | بگذار بگذرد شب ما، ایّها العزیز | |
دستم تهیست راه بیابان گرفتهام | محتاج یک نگاه شما، ایّها العزیز |